یکشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۳ - ۰۱:۲۲

به بهانه اکران فیلم بهرام توکلی

«بیگانه»؛ شخصیت‌های غریبه با تماشاگر/ چرا «تنسی ویلیامز» نمی‌تواند ایرانی باشد؟!

فیلم سینمایی «بیگانه» به کارگردانی بهرام توکلی

سینماپرس: عباس کریمی‌عباسی/ فیلم جدید بهرام توکلی با نام «بیگانه» از آن فیلم‌هایی است که مقبول ذائقه مخاطب ایرانی نیست و با وجود ساختار مقبولی که دارد نخواهد توانست در گیشه موفق باشد.

بیگانه فیلمی از بهرام توکلی است که فیلمنامه آن اقتباسی آزاد از نمایشنامه تنسی ویلیامز با عنوان اتوبوسی به سوی هوس است. داستانی که مشهورترین فیلم ساخته شده از روی آن کاری از الیا کازان با بازی مارلون براندو است.

فیلم توکلی میزانسن های خوبی دارد. وی از دوربین نیز استفاده مناسبی کرده و حتی المقدور بازیگران هم بازی های مناسبی ارائه کرده اند و در این میان پانته آ بهرام نقش مشکلی زرا که بر عهده اش گذاشته شده بود به خوبی ایفا کرده است. با همه این ها فیلم به دل بیننده ایرانی نمی چسبد و از آن جایی که بهترین شیوه تبلیغات سینمایی در ایران شفاهی و مردم به مردم است از همین حالا می توان پیش بینی کرد که فیلم فروش موفقی نخواهد داشت.

حالا باید دید که چرا با ساختار قابل قبولی که فیلم دارد در جذب مخاطب موفق نیست؟ پاسخ این پرسش به متن اقتباس شده باز می گردد و جان کلام این است که متن های تنسی ویلیامز نه تنها ایرانی نیست که به دلایل مختلف قابلیت ایرانیزه شدن را نیز ندارد.

اصلی ترین مشکل در عدم این تطبیق به کاراکترهای وی باز می گردد که شخصیت هایی قوی دارند و به مدد قوت قلم ویلیامز و نگاه روانشناسانه وی از عمق زیادی برخوردانرد. شاید این به نظر نکته مثبتی در آثار وی باشد اما دلیل اصلی عدم انطباق مذکور نیز به شمار می رود.

حقیقت این است که شخصیت های ویلیامز خاسته از فرهنگ امریکایی با خرده فرهنگ‌های آمیخته از مهاجران مختلف است که سنخیتی با فرهنگ ایرانی ندارد. بسایری از حوادثی که در آثار تنسی ویلیامز روی می دهد و عامل آنها کاراکترهای داستان های وی هستند برای بیننده ایرانی قابل درک و هضم نیست. برای مثال همین ارتباط خواهرزن و شوهرخواهری که در فیلم وجود دارد با تمام سعی ای که کارگردان کرده خوب از آب در نیامده یا سردی روابط زناشویی در این فیلم یا داستانی دیگر از این نویسنده مثل گربه روی شیروانی داغ جنس ایرانی ندارد.

البته دیدن فیلم های امریکایی ساخته شده از روی این آثار این حس را در تماشاگر ایرانی به وجود نمی آورد چرا که فضای فیلم با داستان و شخصیت ها متناسب است و همدات پنداری مخاطب در حد یک انسان است اما در فیلم بیگانه این همذات پنداری باید در نوع «هم وطن» باشد و برای همین درگیری لازم بین بیننده با شخصیت ها به وجود نمی آید و این می شود که مخاطب ایرانی با فیلم بیگانه احساس بیگانگی و غربت می کند.

نکته دیگری که در آثار ویلیامز وجود دارد صراحت لهجه وی در بیان معضلات اجتماعی و کشمش های انسانی مختلف است که آنها نیز در تبدیل به متن ایرانی به دلیل همان تفاوت های فرهنگی دچار مشکل می شوند.

این مشکل در آثار کارگردانانی چون مهرجویی نیز دیده می شود و فیلم هایی چون اشباح به دلیل همین تفاوتهای غیر قابل تبدیل فرهنگی و کاراکترهای بیگانه با ذهن مخاطب خوب از آب در نمی آیند. البته نگاه منتقدان به عنوان جامعه آشنا با ادبیات و سینما را در این زمینه نباید با نگاه تماشاگران عادی سینما در آمیخت چرا که عمده آنها به دلیل آشنایی و گاه شیفتگی نسبت به ادبیات غرب به تقریب از این نوع آثار استقبال می کنند و یکی از مشکلات سینمای ایران در حال حاضر همین شیفتگی های برخی منتقدان و تشویق سینماگران به ادامه این راه اشتباه بوده است.

نظرات

  • ۱۳۹۳/۰۹/۲۳ - ۱۱:۰۱
    2 1
    پس اقبال مردمی از فیلم اینجا بدون من ساخته بهرام توکلی که آن هم اقتباسی از تنسی ویلیامز بود را چگونه توجیه می کنید !!!؟

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.